عزیز دلم این عکس رو تو مهد کودک ازتون گرفتن که شب یلدا بهتون بدن اما ظاهرا حاظر نشده بوده و امروز بهتون دادن .
قربونت برم من که توی این عکس انقدر آقا شدی .

سلام پسریه مامان امروز میخوام از کاری که با خودت کردی برات بگم و بخندم 

چند شب قبل از تولدت شما هوس کردی که روی چشمات رو ببندی و از اونجایی که همینجوری هم با چشم باز میخوری به در و دیوار ایندفعه رفتی تو تیزیه لبه اپن آشپز خونه و بووووووووومممممم 

من اولش واسه اینکه گریه نکنی زدم زیر خنده اما شما داشتی اشک میریختی که یهو دیدم از زیر دستت که گذاشته بودی روی پیشونت خون سرازیر شد و من و میگی همونجا روی مبل یخ زدم از ترس آخه فکر کردم سرت شکسته و حالا ساعتم 12 نصفه شبه و باید یریم بیمارستان و بخیه و بلههههههههههههه اینا فکرایی بود که تو اون لحظه از سر من گذشت  اما از اونجایی که کلا من ادم زود حول شویی هستم بابات در مقابل بسیار خونسرد عمل میکنه و سریع گفت که حتما پوستش پاره شده و منم مثل برق پریدم و دستمال کاغذی هارو آوردم و تند تند گذاشتم جای زخمت بعد هم با بتادین شستم و روش دوتا چسپ زخم به صورت به علاوه گذاشتم . 

حالا اینم یه عکس از صحنه باز سازی شده تصادف شما با اپن 

ش 

وحالا زخمی که در اثر این صانحه پیش اومده 

واینجوری شد که شما تو روز تولدت کلت زخمی بود خخخ

عزیزم شما22 دی 1386 تو یک روز برفی به دنیا اومدی . امسال هم بعد از 6 سال میخواستم برات تولد بگیرم با

زهم برف بارید و همه مارو خوشحال کرد . اینا هم چند تا عکس از شما و پسر عمه ها و پسر عموهات 

اینجا هم  میخوایی کیک فوت کنی

اینم هدیه تولدت که من و بابایی و نازنین بهت دادیم 

واین هم تزینات اتاق

دوستت دارم عزیزم تا بینهایت .

خاله جونا سلام اینم عکسهای اقا طاها در مسافرت به قشم . طاها عاشق دریا شده بود و حسابی هم بازی کرد 

سلام دو ستان نوبتی هم که باشه نوبت طاهاست که انتقام بگیره . این تصاویر فوق العاده ترسناک و اکشن میباشد.

بعد از انتقام طاها رفت سراغ درساش تا راحت اونارو انجام بده .

امیدوارم لذت برده باشید.

خاله های مهربونم امروز لباس جدید خریدم واسه عروسی خاله مهشید . چطورن؟ نظرتون چیه؟

قابل توجه دوستان گرامی اینکه لباسهامم خودم انتخاب کردم . اون بالا هم که خندیدم دندونم افتاده .خخخ

همونجوری که میبینید طاها در حال بازی با گوشی باباشه و منم نمیدنم چجوری باید این عادش و ترک بدم . شما بگید چکار کنم . منونم .

البته اینم  بگم که اینجا با پسر عمه ها در حال خوردن کیک تولد بابا جونشن .

الهی قربونت برم من امروز رفتی پیش دبستانی 1/7/92 

پارسال که رفتی مقدماتی خیلی گریه کردی اما امسال گریه که نکردی هیچ خوشحالم بودی . اما مامان جان من نتونستم تو مهد ازت عکس بگیرم چون عجله داشتم که زود برگردم اخه بابا جونت دیرش شده بود فقط همین دوتا عکس رو تو خونه ازت گرفتم عزیبزم .

دلم میخواد تو همه مراحل زندیگیت مخصوصا درسهایت موفق باشی عزیزم .